۱۳۹۰ مهر ۶, چهارشنبه

دل سودا زده


دل سودا زده ام باز به یادش افتاد
سر و پا کنده هراسان سراغش افتاد
گرچه سد بار بگفتا که نگیرد نامش
بشکست عهد و دگر بار به پایش افتاد
آنچه او کرد به حال دل من، بهر جفا
کی بکرد گوش ولی، باز به کامش افتاد
می هراسم که مبادا بگسلد رشته ی او
گرچه هر بار که شکست، باز به دامش افتاد

علی فخری
 ............
سد = صد (100) سد یک واژه ی پارسی است و باید با س نوشته شود
 



هیچ نظری موجود نیست: