۱۳۹۲ مهر ۷, یکشنبه

تو دانستی؟

تو دانستی که در پندار ترا بسیار بوسیدم؟
تو دانستی که جای باده لب های تو نوشیدم؟
و آن گاهی که دزدانه به من دیدار میفروختی
تو دانستی که زیر آذرخشت باز پوسیدم؟

- علی فخری

سه شنبه 26 شهریور 92


۱۳۹۲ مهر ۶, شنبه

ترا بسیار نوشیدم

در هوای چامه ی زیبای بهار سعید
"چه بی اندازه لب های ترا در چامه نوشیدم
چه بی اندازه مستت گشته در آیینه وشتیدم"
....
ترا بسیار نوشیدم
چه لب های ترت امروز در پندار بوسیدم
شمیم پیکرت در بوته و گلزار بوییدم
گمان یک بغل آغوش با تو بودنت را من
چه در سوسن، چه در سنبل چه هم در خار روییدم
ترا در هر نفس در پیکر و در جانم آمیختم
گهی روحت گرفتم بر دل افگار پیچیدم
گهی ساغر شدی گه جام و گه باده به دستانم
نمیدیدی چه پیمانه  ترا بسیار نوشیدم
آخ!
چه پر سودا و پر غوغا خیالی بود این گاهه
که زجر بی تو بودن را کنارت زار زار دیدم

علی فخری

دوشنبه 25 شهریور 92