سینه یی بریانی بود
جای باده
خون یک عاشق پاک
جای شمع
شعله ی عشقی که مرا می سوزاند
جای آوا و نوا، ساز و سرود
آه سوزان غزل سر میداد
و در آتشکده ی سینه ی من
دل کوچک چه شتابان و لرزان می رقصید
وه چه غریب جشنی بود
نوشته در دهم بهمن 1390 به مناسبت هشتم بهمن زاد روز خودم
علی فخری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر