بجای درد، غزل سر کن
هوای گریه را یکدم
دگر بس کن، دگر بس کن
به سوی باغ عشق ره ده
مرا باری زغم در کن
سرود عشق و هستی را
به چشمان سحر سر کن
تو هنگامه در آور هم
ز شور عشق محشر کن
دل دیوانه و شیدا
مرا سوی دگر ره کن
علی فخری
10 عقرب 1390
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر